زینب
هنگامه وصال من و دلبرم شده این الحسین زمزمه آخرم شده چشمم به راه مانده کجایی عزیز من پیراهن تو گرمی بال و پرم شده از گریه پینه بسته دگر چشم های من عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست غم های کربلاست چنین یاورم شده من پیرسالخورده ام و دست های من محتاج شانه های علی اکبرم شده از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق ناله زدی که وقت وداع از حرم شده داغی بوسه از لب تو مانده برلبم خون گلوی تو نفس حنجرم شده من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین این چند ماهه جان ت...
نویسنده :
نازنین
10:43